باد آمد وبوی زلف جانان آورد
وان عشق کهن ناشده ما نو کرد
ای باد تو بوی آشنایی داری زنهار به گرد هیچ بیگانه نگرد
شانس واقبال
گویند شخصی به هزار مشقت تیر وکمان طلبید چون بیافت به شکار رود ورنج ها بیند تا چندین تیر به مرغان اندازد وبه هزار زحمت ومحنت گنجشگی بیندازد و شخصی دیگر را بی این اسباب ورنج ومشقت کسی مرغابی بخشد یا بازی سپید که خود صیادی باشد؟؟؟؟؟
آن را که دل از عشق پر آتش باشد هر قصه که گوید همه دلکش باشد
نظر شما چیست؟؟؟؟
نظرات شما عزیزان:
+ نوشته شده در سه شنبه 25 آذر 1393برچسب:,ساعت 10:21 بعد از ظهر
توسط
علی احدی وند
| نظر بدهيد